۱۳۸۸ مرداد ۲۷, سه‌شنبه

محفل شبانه ادامه می یابد - کبوتر با کبوتر باز با باز

پدربزرگ چینی یک خودآموز زبان عربی گرفته بود و می خواند . پدرم گفت : چرا عربی می خواند ؟ مگر فارسی اش تکمیل شده ؟ برادرم گفت : درست از لحظه ای که شنید زنان سعودی وارد عرصه تجارت می شوند هروله کنان رفت کتاب خودآموز عربی خرید . خانم بزرگ گفت که چه بشود ؟ بیجا کرده . با زنان سعودی می خواهد مراوده کند ؟ سر پیری و معرکه گیری ؟ شلوارش دوتا شده ؟ پدرم گفت : هی گفتم برنامه های صدا و سیما را نشانش ندهید . خوب وقتی می بیند همه فیلم و سریال های ما شده دو همسری رفیق ما هم فیلش یاد هندوستان کرده . پسرخاله ام گفت : چطور قبلا پدربزرگ می گفت فرزند یکی روزنامه یکی حزب یکی اما حالا زن دوتا ؟ مادربزرگ گفت : اگر علی ساربان است بلد است شترش را کجا بخواباند و به زبان چینی گفت : ژویی سانگ مین . یعنی خانم بزرگ قرار است بشود وزیر زنان (مادربزرگ همه فن حریف است . چینی صحبت می کند بهتر از مائو ) پدربزرگ نیشش باز شد و کتاب عربی را بست . همسرم گفت : اما رییس مرکز امور زنان و خانواده دولت ایجاد وزارت زنان را غیر ضروری خوانده . مادربزرگ گفت : می گذاری کارمان را بکنیم یا نه ؟ خانم بزرگ گفت : معلوم است که غیرضروریست . اصلا به قول فاطمه رجبی این حرف هاس فمنیستی نباید در خانه مطرح شود . مادرم گفت : نگران هستم امشب این زن خوابش نبرد . آخر احمدی نژاد دو وزیر زن معرفی کرده در کابینه . همسرم گفت : حالا فاطمه رجبی با اسطوره اش چه کار می کند ؟ پدرم گفت : بدترش این است که گویا سومین زن کابینه هم در راه است . مادربزرگ گفت : وااسفا . . . واویلا . . . وامصیبتا . خانم بزرگ گفت : شما دیگر چرا آه و واویلا سر داده ای ؟ این ها که خودی اند از هرچه مرد هم مردترند . پدربزرگ چینی گفت : رجل ؟ هذالرجل ؟ پسرخاله ام گفت : چه انگیزه قوی ای داشته پدربزرگ . دوساعته عربی یاد گرفت . مادربزرگ گفت : چرا نگران نباشم خانم جان ؟ خانم بزرگ گفت : یکی از این خانم ها که طرفدار سرسخت تفکیک جنسیتی در بیمارستان ها بوده . پدربزرگ چینی پرسید : ژانگ تتسی بوچی ؟ یعنی : تفکیک جنسیتی دیگر چیست ؟ برادرم گفت : یعنی کبوتر با کبوتر باز با باز . پدرم گفت : یعنی مردها با هم زن ها با هم . پدربزرگ چینی گفت : وووووی . . . سینگ شانگ یعنی این که خوب نیست . خانم بزرگ گفت : یک دقیقه زبان به دهان بگیر و فک را نجنبان یادم نرود چه می گویم . مادرم گفت : وزیر زن پیشنهادی دوم را می گفتید /. مادربزرگ گفت : آهان یادم آمد . بله خانم دوم هم که از مبلغان و طرفداران چند همسری مردان است دیگر . پدربزرگ چینی گفت : وری گود چه وزیر با کفایتی . ما نمی دانیم چطور هروقت احساساتی می شود پدربزرگ به زبان مادری اش صحبت نمی کند . مادربزرگ برایش یک فنجان قهوه برد . شانس آورد قهوه قجری نبود
همسرم گفت : این خانم آجرلو با آن مدیرعامل سابق سبزپوشان پاس نسبتی دارد ؟مادربزرگ گفت : سبزپوشان سابق البته . گفتم : باز اسم فوتبال آوردید مورمورم شد . پرسپولیس کی بازی دارد در آزادی برویم تماشا ؟ برادرم گفت : به خودت وعده وعید نده که ممکن است باز هم بی تماشاگر برگزار شود . پدرم پرسید : چرا ؟ محرومیتشان که تمام شد . بازی گذشته هم که بدون تماشاگر بود دیگر . برادرم گفت : بله نبودند اما اگر قرار باشد محروم شوند دوباره ، می شوند . بستگی دارد این عزیزان در ورزشگاه حضور داشته اند یا نه ؟ و با دست پشت سر ما را نشان داد . وقتی برگشتیم پشت سرمان را نگاه کردیم دیدیم عده ای روح سرگردان با لباس های ورزشی شخصی قرمز و آبی ایستاده اند .بر و بر ما را نگاه می کنند . بعید نیست این جماعت جو ورزشگاه را به هم ریخته باشند و دوباره بی تماشاچی برگزار شود مسابقات . حالا هم به طرفداری تیم شان ریخته اند توی خانه و . . . آخر سر می دانیم خانم بزرگ شکستن در و پنجره و اسباب اثاثیه را از چشم ما می بیند و ما را مجبور می کند همه چیز را گردن بگیریم . فعلا دارند با سر و صدا می آیند این سمت . خداحافظ

۳ نظر:

چینی با چینی گفت...

مرغ عشق عزیز
شادم که نوشتی و هستی.
اعتماد ما هیچ گاه به سران این جامعه نبوده و نیست که با بستن اعتماد ملی،... بی اعتماد شیم.
بخش بزرگی از اعتماد ما به وجود انسان های فرهیخته ای از تبار تو بوده و هست، که فکر نمی کنم حالا حالاها بی اعتمادی به سراغمون بیاد.
موندنت چه به خاطر ما بوده، چه به خاطر اعتیاد خودت به نوشتن، چه ...، سپاس فراوان ما رو می طلبه.
فقط حالا که می خوایم مطالب دل نشینتو اینجا دنبال کنیم، یه ذره فونتو شکلشو تغییر بده، راستش با این فونت و اندازه خوندنش سخته با یه ذره تغییر خیلی گیراتر می شه.
دوست داریم مرغ عشق
من و یه عالمه دیگه

انسان گفت...

سلام
خوشحالم که ادامه می دید.
ستونتون در شبنامه ی مرحوم رو خیلی دوست داشتم.
لینکتون می کنم

سمیرا گفت...

سلام شهرام عزیز
خوشحالم که قراره اینجا ستون محفل شبانه رو ادامه بدی