۱۳۸۸ اسفند ۸, شنبه

خلیجی که هرگز عربی نمی رقصد - در روزنامه بهار هشتم اسفندماه هشتاد و هشت چاپ شد













پدربزرگ چینی گفت : مینگ تاسویی سیچون یعنی این خلیج عر . . . عمه خانم گفت : عمه جان یک نگاه به بیرون بیانداز ببین این زبان بسته چه می خواهد صدای عرعرش گوش فلک را کر کرد . همسرم گفت : صدا از بیرون نبود که . صدای روح رییس علی دلواری گفت : خصم خانگی ست . ببرید زبانش را . مادربزرگ رو به پدربزرگ چینی گفت : این حرف ها چیست می زنی شما ؟ پدربزرگ چینی گفت : ژانگ تاتسو سینچومی یعنی چطور شما وقتی رییس دولتتان گفت هدف بعدی آمریکا هند و چین است نه ایران ، موضع گیری نکردید ؟ چرا تقبیح نکردید این فکر یانکی ها را . برادرم گفت : آی یعنی می شود یک روز این شانگهای . . . پدرم پرید وسط دعوا و گفت : دولت ما انگار سیستم اطلاعاتی اش خیلی قوی ست . آن از دستگیری ریگی این از اطلاع داشتن از نقشه راه حملات آمریکا . گفتم : تازه خبر ندارید احمدی نژاد گفته ظن قوی دارم غربی ها حاضرند به ما بمب اتم بدهند پدربزرگ چینی ناگهان خانه را گذاشت روی سرش . سرتاپا سیاه پوش شد و پارچه های سیاه آویزان کرد به در و دیوار و به سبک خودشان عود روشن کرد و هی مویه کشید و گفت : ژووو ژوووو یعنی هیهات هیهات . . . خانم بزرگ گفت : مرد که گریه نمی کند چی شد بگو ما هم بدانیم خوب . پدربزرگ چینی گفت : مینگ چینچو ماتسو یعنی این یک جنس از قلم افتاده بود . حالا جواب روح رفیق مائو را چه بدهم ؟ چرا زودتر نگفتید چه می خواهید خودمان بدهیم خدمتتان ؟ پدرم گفت : ای بابا بمب اتم مثل مهریه می ماند . کی داده کی گرفته ؟ مادر چشم غره رفت و گفت : درست که دادنی نیست اما گرفتنی هست . همچین پس می گیریم که نگو . برادرم گفت : مادرجان پس گرفتن کلا موضوعی سیاسی ست . شما دیگر وارد این مقولات نشو . مادرم گفت : درمورد چی حرف بزنم که سیاسی نباشد ؟ وزنه برداری ؟ همه با هم گفتیم : اوه اوه نه . گفت : سینما ؟ همه گفتیم : اوه اوه نه . پرسید : فیلسوف هابرماس ؟ سهام عدالت ؟ بنزین ؟ گرانی نان ؟ خوشه بندی ؟ همه گفتیم : نه مادر جان نه . مادرم گفت : الله و اکبر . . . پس . . . خانم بزرگ گفت : این که دیگه از همه حرفهات سیاسی تر بود . مادرم گفت : اصلا در مورد فوتبال حرف بزنیم همسرم گفت : کیف کردم از بازی بچه ها تو مسابقات باشگاه های آسیا . خوب این تیم های عربی ضایع شدند . پدرم گفت : تا آن ها باشند وقتی می آیند توی سرزمین ما اسم خلیج فارس ما را تحریف نکنند . مادرم گفت : دیدید توی کتابی که سفیر کویت هدیه داده بود به نماینده های مجلس اسم خلیج فارس را عوض کرده بودند ؟ برادرم گفت : حتما حالا قند توی دل دوستانشان هم آب شده . پدربزرگ چینی گفت : فینچان کومیتسویی یعنی من هم گفتم که می خواهند رقص عر . . . همه با هم یکصدا گفتیم : این خلیج هرگز عربی نمی رقصد . حتی اگر شیخ هاش به ساز هر کس و ناکسی برقصند