۱۳۸۸ مرداد ۱۱, یکشنبه

منشور اخلاقی محفل شبانه - در روزنامه یازده امردادماه چاپ شد


کميته انضباطي خانه ما به تبعيت از فدراسيون موفق فوتبال با حضور خانم بزرگ، پدربزرگ چيني و مادربزرگ تشکيل و منشور اخلاقي محفل شبانه توسط نامبردگان تهيه و به تمام اهل خانه ابلاغ شد: 1- همه اهل خانه در بيان آنچه فکر مي‌کنند آزادند اما درخصوص آزادي پس از بيان اظهاراتشان تضميني داده نمي‌شود. 2- اهل خانه بدون اخذ مجوز مجاز به استفاده از اتو در ساعاتي از شب نيستند. اتو کشيدن بدون مجوز امري اغتشاشگرانه است. 3- کسي حق زدن پاپيون ندارد. پاپيون کردن اما با طي کردن مراحلي آزاد است. 4- به علت ايجاد آرامش در ساعت پاياني شب غير از ارواح لباس شخصي کسي حق تردد ندارد. 5- پوشيدن لباس شخصي داراي کپي رايت بوده و ديگران مجاز به پوشيدن آن نيستند. 6- پيش از اجراي هرکاري بايد مجوز آن کار اخذ و اعترافات لازم گرفته شود تا درصورت لزوم از آن استفاده شود. 7- شمردن هر چيزي اعم از پرتقال، سيب زميني و راي تنها به عهده شوراي انضباطي است. 8- رد و بدل هرگونه نامه و مکاتبه بين اهل خانه پيش از رويت شوراي سه نفره غيرمجاز مي‌باشد. 9- اهل خانه حق شرکت در انتخاب هرچيزي را دارند اما حق انتخاب آن چيز را ندارند. 10- عدم ارسال اس‌ام اس حتي پيامک‌هاي عليه اعضاي شوراي سه نفره عملي مجرمانه است. 11- استفاده از تلفن‌هاي همراه دوربين دار در خانه قدغن است. 12- تنها مارک گوشي تلفن داراي مجوز نوکيا – آن هم نوکياي مونتاژ چين و روسيه – مي‌باشد و استفاده از هر مارک ديگر نوعي نافرماني است. 13- اهل خانه بايد از نصب دوربين مدار بسته در تمام نقاط خانه استقبال نمايند. 14- ارائه هرگونه نمودار، براندازي نرم محسوب مي‌شود. 15- استفاده از هرنوع جنس به رنگ سبز در خانه ممنوع است. حتي چشم‌هاي سبز بايد با لنز تغيير رنگ يافته يا کور شود. 16- ورزش موتورسواري مختص روح‌هاي لباس شخصي است. 17- درصورت برخورد جسم سخت با بدن اهل خانه بدن آنها حق کوفتگي و کبود شدن ندارد. 18- ابراز ارادت به فردوسي‌پور ممنوع است. 19- شرکت در نماز جمعه سه هفته در ماه الزامي و در بعضي هفته‌ها غيرضروري است. 20- رفتن به پشت بام و بوق زدن به هر نيت عملي مجرمانه است. 21- هرگونه اختراعي به نام يکي از اعضاي شورا ثبت مي‌شود و مخترع حق اعتراض ندارد. 22- دانستن و تحمل عواقب دانستن حق اهل خانه است. 23- اهل خانه حق‌ انتقال اعضاي شورا به خانه سالمندان کهريزک را ندارند. 24- شرکت در مراسم ترحيم و جشن بايد با اخذ مجوز و ارائه وثيقه همراه باشد. 25- سفر به روسيه، چين و ونزوئلا با تخفيف و قسطي و سفر به نقاط ديگر امتياز منفي دارد.

خانه سالمندان کهریزک - در اعتمادملی ده امردادماه هشتاد و هشت چاپ شد


[... ] يک دقيقه سکوت اول اين نوشته به دليل نقص فني بوده و علت ديگري ندارد. تا مادرم خانم بزرگ را برده بود شاه‌عبدالعظيم، مادربزرگ طرح براندازي نرم را از صندوقچه‌اش بيرون آورد. بچه‌ها و نوه‌ها را دور خودش جمع کرد و گفت: شما از بس دنبال کار و بار خودتان هستيد وقت نمي‌کنيد به اين پيرمرد برسيد و با انگشت پدربزرگ چيني را نشان داد که روي صندلي چرخدارش نشسته بود و با آنکه به ظاهر فارسي نمي‌فهميد براق شده بود ببيند مادربزرگ چه مي‌گويد. مادربزرگ ادامه داد: حرفم را خلاصه مي‌کنم. به نظرم بهتر است پدربزرگتان را ببريم خانه سالمندان کهريزک تحويل دهيم. چشمتان روز بد نبيند پيرمرد چنان به لرزه افتاد و تته‌پته مي‌کرد كه گويي دنيا آوار شده روي سرش. مادربزرگ گفت: کهريزک جاي دلبازي‌ست و خوب ازش پذيرايي مي‌کنند. پدربزرگ گفت: جوونگ مينگ اوستي مايا. يعني اولا کهريزک جاي پيرمردها نيست و جوانان را مي‌برند آنجا. بعد هم ايزو ندارد. سوم اينکه پرسنلش لباس سازماني نمي‌پوشند و لباس‌شخصي‌اند. غريو ارواح لباس شخصي بلند شد. مادربزرگ گفت: ايزو هم مي‌گيرد به زودي. چاره‌اي نداريد و به پدرم گفت: ببريدش. پدربزرگ که دو قدم راه هم نمي‌توانست برود و تا حالا از روي صندلي چرخدارش پياده هم نشده بود ناگهان به طرفه العيني بلند شد دويد سمت در. مادربزرگ قبلا در را قفل کرده بود. رفت سمت پنجره ديد حفاظ دارد. مادربزرگ لبخند مي‌زد. پدربزرگ چيني به زبان شيرين فارسي گفت: حقوق بشر چه مي‌شود پس؟ مادربزرگ به پدرم گفت: مي‌گويند ده هزار چيني در اويغور ناپديد شده‌اند بود ده هزار و يکي ايراد دارد؟ پدربزرگ سعي کرد با تلفنش تماس بگيرد. گوشي‌اش آنتن نداشت. خواست اس‌ام‌اس بزند که برادرم گفت: قطع است. با دوربين تلفن همراهش از شرايط خانه فيلم گرفت بگذارد تو سايت يوتيوب. مادربزرگ گفت: خدا را شکر با همت برادران سختکوش، اين سايت‌هاي ناجور هم فيلتر شده. پدربزرگ دوباره گفت: فيلمتان را مي‌دهم شبکه بي‌بي‌سي. همه گفتند اه اه. وقتي دست و پايش را مي‌گرفتيم داد مي‌زد. کهريزک نه. که در خانه باز شد و خانم بزرگ و مادرم وارد شدند. خانم بزرگ داشت مي‌گفت: مي‌گويم برويم شاه‌عبدالعظيم برديمان بهشت‌زهرا؟ واه واه چه شلوغ... يکهو ديد پدربزرگ چيني در دستان ماست. قبل از اينکه چيزي بگويد مادربزرگ گفت: خوب شد آمديد. اينها مي‌خواستند پيرمرد را تحويل کهريزک دهند. بدن خانم بزرگ کهير زد. پدربزرگ چيني هم دخالت مادربزرگ را تکذيب کرده! بايد فرار مغزها کنيم اگر مننژيت مثل جسم سخت کله‌مان را هدف نگرفته باشد.