۱۳۸۸ دی ۲۳, چهارشنبه

تهدید نرم

مادربزرگ گفت : ديديد فرمانده نيروي انتظامي گفته تيراندازي به خودروي كروبي كذب محض است . پسرخاله ام گفت : البته از برادران غيور قزويني بعيد بود شليك چون معمولا اهالي آن شهر از اينكه مهمانشان شب آن جا اتراق كند لذت مي برند نه اينكه فراريش دهند . همسرم گفت : پس آن جاي گلوله ها چي بود روي شيشه ؟ خانم بزرگ گفت : اي داد بر من . صحنه سازي بود خوب دختر . شما پس توي دانشگاه چي مي خوانيد ؟ همه اش اعتصاب و سر كلاس نرفتن و امتحان ندادن ؟ حيف كه شوهرت نتيجه من است والا پاپوشي برايت مي دوختم كه . . . گفتم : البته در اينكه از نظر برخي ها كه خودشان را به خواب زده اند جنبش سبزي ها در صحنه سازي و تئاتر حرف اول را مي زنند شكي نيست . اين آقاي جوانفكر مگر نگفته ندا آقا سلطان هنرپيشه ي حرفه اي بود . احتمالا وقتي به اين نتيجه رسيده بود مثل ارشميدس از وان حمام برهنه دويده بيرون . فقط نمي دانم آن خدابيامرز چقدر در نقشش فرو رفته كه كشته شده . برادرم گفت : آن هيچ . كي نقش ضارب را بازي كرده ؟ سناريواش را كي نوشته . پدرم گفت : حالا حتما به كسي كه سناريوش را نوشته و نقش قاتل را بازي كرده جايزه هم داده اند . مادرم گفت : اسكار بهترين قتل لابد . پدربزرگ چيني گفت : ژام تي سو يعني تحقيق كنيد اگر سلاحش غربي بوده ما چيني اش را بفرستيم . همسرم گفت : دست دولت بعد از نهم درد نكند كه تصميم گرفته از آموزش زبان هاي چيني و روسي در ايران حمايت كند . واقعا لازم بود ما درست بفهميم پدربزرگ چيني چه مي گويد . توپولف روس گفت : داميشكا اولما سونف . يعني ضارب روس هم تومني هفت صنار با ضارب عرب و حزب اللهي فرق دارد ها . چنان مي زند به هدف كه نگو . شيشه ضد گلوله هم حريف ضرب دستش نيست . مادرم گفت : مگر آجر مي خواهد پرت كند ؟ ضرب دست مي خواهي اين دختران و پسراني كه در روز عاشورا . . . مادربزرگ زد زير گريه و گفت : بميرم برايت غريبي ات . . . و قبل از اينكه بگويد حسين صداي ناشناسي گفت : مير ! خانم بزرگ گفت : در اين خانه قداست ها ديگر شكسته شده . من با شما كاري ندارم بلند شوم بروم سريال آشپزباشي ام را ببينم . همسرم گفت : به خودتان زحمت ندهيد خانم بزرگ نمي گيرد . پارازيت دارد . مادربزرگ گفت : مگر روي شبكه هاي خودي هم . . . پدرم گفت : چون اينجا آنتن نداشت ما از طريق ماهواره مي گرفتيم برنامه هاي تلويزيون را . اين ها هم كه خودي و غير خودي سرشان نمي شود ديگر . مادرم گفت : پس بگو دوباره ميگرن من عود كرده . مادربزرگ گفت : اما وزير بهداشت گفته مضر بودن پارازيت ها اثبات نشده . همسرم گفت : يكي از اعضاي كميسيون بهداشت مجلس خوب گفته كه اگر ضرر ندارد خانه شان را عوض كند اين وزير بيايد در منطقه پر پارازيت سكونت كند . عمه خانم گفت : نكند نارمك مي نشسته از بس همه چيز نايس است آن جا . پدرم گفت : به به انگليسي حرف بزن شده ايد . خانم بزرگ گفت : بله خوب از بس به شبكه بي بي سي فارسي گوش داده . . . حقا كه اين بسيجي ها بايد بريزند اين ديش ها را جمع كنند دوباره . گفتم : اولا كه پارازيت چنان هست كه نياز به جمع كردن نيست . بعد هم طبق نظر فرمانده بسيج مسئوليت بسيج مقابله با تهديدات نرم است . صداي ناشناسي گفت : پس بگو چرا در تجمعات اعتراضي مردم ، بسيجي ها بيش تر خانم ها را مي زنند .
صدا در حال ردگيري ست . مطمئن باشيد زودتر از آنكه متهمان اصلي بازداشتگاه كهريزك به مردم معرفي و محاكمه شوند كسي كه اين حرف را زده پيدا شده اعتراف كرده و محاكمه مي شود .