۱۳۸۸ آبان ۱۸, دوشنبه

هادي گمگشته باز آمد به كنعان . . . غم بخور


هادی حیدری را خدا آزاد کرد
از سمت راست:
آروین - مهدی طوسی - شهرام شهیدی - هادی حیدری - همایون حسینیان - مسعود مرعشی- پوریا عالمی و دیگر همکارانی که جاشان در عکس سبز است
شيريني به دست و سرودخوان و پايكوبان برگشتم خانه . محفل شبانه بي هادي حيدري مثل پنجاه بدون پنج است آخر . مادربزرگ البته تا شيريني را ديد و دست برد يك دانه بردارد و شنيد شيريني بابت چيست گفت : آخ كه اين قند خون نمي گذارد شيريني بخورم و شيريني را گذاشت . برادرم گفت : حلوا بياورم مادرجان ؟ حلواي تن تناني تا نخوري . . . خانم بزرگ گفت : شما بخوريد و نخوريد نمي دانيد . اين آقاي هادي اصلا چرا بايد آزاد شده باشد ؟ همسرم پرسيد : اي بابا مي فرماييد چرا آزاد شده ؟ اصلا چرا بايد مي گرفتندش ؟ آخر يك كاريكاتوريست كه . . . خانم بزرگ گفت : بفرما . همين ديگر . همين كاريكارتون كشيدن هم شد كار ؟ كسي كه كارتون . . . برادرم گفت : كارتون نه و كاريكاتور . مادربزرگ گفت : هرچه . . . مهم اين است كه ايشان را در يك مجلس گرفته اند . پدرم گفت : همچين مي فرماييد مجلس انگار مجلس منكراتي بوده . نخير دعا مي خوانده اند . كه احتمالا بايد ديگر نخوانند . اگر شركت در مجلس جرم است پس اين خواهران و برادران به قول رييس دولت بعد از نهم ، هلو در مجلس جرم شركت كرده اند ديگر ؟ مادرم گفت : مادرجان آدم از آزادي كس ديگري كه ناراحت نمي شود كه حالا شما لب برچيده ايد . برادرم گفت : مادرجان كلا اهل برچيدن لب نيست و به برچيدن پا و دست اعتقاد دارد . درست مثل رييس پليس آگاهي كشور كه گفته پليس اماده اجراي حد قطع دست است . خانم بزرگ گفت : آزادي ديگران ناراحت كننده نيست ؟ مثلا شما اگر يكي بگويد آزاد است بزند توي گوشتان خوشحال مي شويد ؟ همسرم گفت : فعلا كه در اين كشور عده اي به قول رييس دولت تان آزادي مطلق دارند در زدن زير گوش ما و كهريزك بردن و تهمت زدن و هزار كار ديگر اما ماييم كه آزادي نداريم . پدربزرگ چيني گفت : فانگ توسا مينگ يعني شما هم آزادي داريد به چه بزرگي . خود ما وقتي از چين مي آمديم از اتوبوس كه پياده شديم اول توي آن آزادي عكس انداختيم . سه تا عكس صد تومان . همسرم گفت : آن آزادي ميدان است . ميداني مثل ميدان تيان آن من . پدربزرگ چيني سرخ و سفيد شد . اسم برخي ميدان ها حال آدم را خراب مي كند . گفتم : ول كنيد . بگذاريد براي آزادي هادي حيدري عزيز فال حافظ بگيرم . نمي دانم روح حافظ هم سبز شده كه فال هادي اينطور آمد يا نه
هادي گمگشته باز آمد به كنعان غم بخور
خانه احزاب شد از پایه ویران غم نخور