مادربزرگ كه روزنامه مي خواند گفت : آي زدي به هدف . . . زدي توي خال واقعا . مادرم پرسيد : درباره اتهام شكنجه و تجاوز نوشته توي روزنامه ؟ مادربزرگ گفت : نخير . از قول يكي از آقايان روحاني حاضر در دانشگاه ها نوشته قطب نماي دل اقليتي در دانشگاه ها به سوي كاخ سفيد است . برادرم پرسيد : سر فلش يا تهش ؟ خانم بزرگ گفت : سر و ته ندارد ديگر . همسرم گفت : البته واقعا سر و ته ندارد حرف هاي آقايان . عمه خانم گفت : بپا با اين حرف ها مثل غلامحسين الهام نشوي نسخه ات را بپيچند . نشنيدي الهام نسخه اش را مجمع تشخيص مصلحت پيچيده ؟ خاله ام گفت : مگر مجمع تشخيص مصلحت نسخه هم مي پيچد براي كسي ؟ اگر اين كار را مي كند يك نسخه هم براي هاشمي رفسنجاني بپيچد كه اين سرگيجه اش التيام يابد . پدرم گفت : هاشمي سرگيجه دارد يا اضطراب ؟ خانم بزرگ گفت : نسخه رفسانجاني را كه خودمان بلديم بپيچيم . داريم مي پيچيم اصلا . مشكل حادي ندارد . با يك داروي ساده يا قهوه رفع مي شود مشكل شان . برادرم گفت : فقط داروي نظافت نباشد ؟ همسرم گفت : يا قهوه قجري . پدربزرگ چيني گفت : ژو ساي سينگ . يعني يك داروي نظافت توليد كرده ايم با طعم ليمو . بگويم بفرستند برايتان ؟ گفتم : ممنوع است . كالاي قاچاق است . بگو لاي شلوار جين هاي صادراتي تان بفرستند . پدرم گفت : مگر شلوار چيني هم به بازار آمده ؟ مادرم گفت : بله . حرفي مي زنيد ها . اگر يك چيز صادر نكنند جاي تعجب دارد . همسرم گفت : البته يكي اش هم الان پاي خانم بزرگ است . فكر مي كنم كادوي والنتاين شان را پيشاپيش گرفته خانم بزرگ . برادرم گفت : يادش به خير وقتي مدرسه مي رفتيم خانم بزرگ مي آمد به مدير مدرسه مان مي گفت : با شلوار جين ما را راه ندهد مدرسه و با قيچي مي افتاد به جان پاچه شلوارمان . عمه خانم گفت : راستي درست است مي گويند روي نشيمن گاه اين شلوارهاي جين چيني بسم الله الرحمن الرحيم نوشته اند ؟ خانم بزرگ گفت : بله . البته من آن مدلي را هديه گرفته ام كه در آن موضع نوشته الله و اكبر . بلند شد چرخي بزند كه همه بتوانند پشت شلوار جين اش را ببينند . تا پشتش را كرد به ما پدربزرگ چيني نيشش باز شد و با لهجه عجيب غريبي گفت : الله و اكبر . بنده خدا نمي داند هنوز اين روزها تر و خشك را با هم مي سوزانند . ارواح سرگردان لباس شخصي آمدند دهان پدربزرگ چيني را بو كردند . خب كاري اش نمي شد كرد . گفته بود الله و اكبر . نمي شد كتمانش كرد . فعلا در حال بازجويي شدن است . مادربزرگ دارد سر توپولف موبور روس شيره مي مالد تا يك توپولف به عنوان وثيقه بگذارد . ارواح البته پيغام داده اند چيزي كه سقوط كند دم به دم قبول نمي كنند به عنوان وثيقه . صداي پدربزرگ چيني را مي شنوم كه مي گويد : ژانگ سينگ سي . يعني مي خواهيد خودم وثيقه صادر كنم به ايران ؟ يك وثيقه داريم در چين جنسش عالي ست . يك مدل ديگر . . .