۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۶, پنجشنبه

تاریکخانه بگو هلو



یکی از تکنیک های عکاسی چهره این است که شما سوژه ی عکاسی را به گفتن واژه هلو دعوت کنید تا لب های سوژه ی عکس غنچه شود . اما نمی دانم چرا این آقای لنکرانی که آمده بود برای تبلیغات انتخاباتی اش عکس بگیرد تا گفتم بگو هلو آتلیه را گذاشت روی سرش و رفت . آقای جوانفکر که تو اتاق انتظار نشسته بود گفت نباید این طور بهش می گفتی . گفتم : شما امرتان را بفرمایید . گفت : عکس پرسنلی می خواهم . گفتم : شما از زندان مرخصی گرفته اید که بیایید ثبت نام کنید ؟این روزها چرا این واژه ی مرخصی دست از سرمان بر نمی دارد ؟ گفت : من که نمی خواهم رییس جمهور شوم .فقط می خواستم انصراف بدهم چون کلاس دارد . گفتم قبلا رییس دولت بودن کلاس داشت نه رد صلاحیت شدن و انصراف . جواب داد : سرخوشی ها . با این میراثی که این دولت برای دولت بعدی می گذارد روزی شصت ساعت هم کار کنی باز کم است . کی حوصله اش را دارد . البته احمدی نژاد حوصله دارد. حیف که نمی گذارند چهارسال دیگر . . . با تعجب گفتم :روزی شصت ساعت کار می کرد ؟ گفت: شاید هم شصت و سه ساعت .  اسنادش هم موجوده. صدای زیری آرام گفت :چند ساعت جبرانی لازمه ؟نمی دانم صدای کی بود . خیالاتی نشده ام ها اما پرتره ی آقاجان می خندید . جوانفکر روبروی دوربین که نشست  من عطسه کردم گفتم : بهار شد و دوباره حساسیت من برگشت . به این هامی گویی بهار شاکی میشوند به آن ها می گویی هلو به تریج قباشان برمی خورد . تاریکخانه را گذاشت روی سرش . یک شبحی در تاریکخانه داریم که می گویند منسوب به جد بزرگ مان فریدون خان عکاس باشی است . وقتی صدا بیش از حد زیاد شود گوش شبح ما چون سنگین است  تازه جم می خورد و فکر می کند کسی صدایش کرده . بعد تازه وول می خورد و باعث می شود برخی اشیا و لوازم ما در تاریکخانه جابجا شود و صدا بدهد . چشمتان روز بد نبیند . آقای جوانفکر که صدا را در تاریکخانه شنید ترسید و گفت شما هم بله ؟ گفتم : چی چی بله ؟ همین طور که فرار می کرد گفت شما هم رمال و جن گیر دارید ؟ فکر می کردم این فقط در حریم برخی سیاسیون اتفاق می افتد . صدای شبح جدمان را شنیدم که می گفت : شش دانگ این جا مال من است . کی جرات کرده پا در حریم ما بگذارد ؟ کلمه ی حریم را شنیده فیلش یاد هندوستان کرده . تقصیر سرایدار این جاست که شب ها حریم سلطان می بیند . درستش می کنم . می بینیم !

تاریکخانه ستون طنز روزانه من در روزنامه اعتماد


مرخصی برای آگراندیسمان کردن سوژه
http://etemaad.ir/Released/92-02-25/151.htm 
آدم بیکار ناچار رو می آورد به کشف پتانسیل های جدید کاری یا همان فرصت شغلی که همه دنبالش می دوند . من هم رو آوردم به شغل آبا و اجدادی مان . عکاسی . از جدم فریدون خان عکاس باشی که مسئول عکاسی از گربه های درباری ناصرالدین شاه بوده و عکس خودش هم با آن سبیل بی همتاش همین جا رو دیوار است بگیر تا مرحوم آقابزرگ که مسئول چسباندن عکس مردم روی سجل شان بود و این دفتر دستک را دایر کرد و بعد هم برس به خود پدرجان که بازنشسته شده  و گاهی به من سر می زند ببیند عکس مردم را اشتباهی تحویل نداده باشم به این و آن . در واقع بر کار من نظارت دارد . راستش این آتلیه عکاسی و تاریکخانه ی معروفش که شایعاتی هم در موردش شنیده می شود –بعدها بیش تر در موردش برایتان خواهم گفت - همین طور افتاده بود این گوشه و من هم اخراج شده از دفتر روزنامه و آلاخون والاخون بودم . دیدم انتخابات هم نزدیک است همه نیاز دارند برای چاپ پوستر و تراکت و بنر عکس بگیرند و خلاصه احتمالا کسب و کار رونق است پس صلاح را در بازگشایی دوباره آتلیه دیدم . منتها ما هم مثل هر شغل دیگری منشور داریم میثاق نامه داریم سوگند نامه داریم . به قول فریدون خان عکاس باشی سوژه را باید تکریم کرد . بنابراین من هم در این فرصتی که کرکره بالا و سماور آتلیه روشن است قول می دهم سوژه ها را تکریم نموده و از آگراندیسمان های هنرمندانه هم حذر کنم . اگر هم یک روز خواستم دوستی آشنایی را آگراندیسمان کنم و یا با استفاده از فتوشاپ فرم صورتش را عوض کنم مرخصی بگیرم که اجدادم از من نرنجند . این قضیه مرخصی گرفتن را البته تازگی از احمدی نژاد یاد گرفتم که وقتی برای ثبت نام مشایی در انتخابات همراهش بود گفت بعد از هشت سال مرخصی گرفتم . و من فهمیدم آدم وقتی می خواهد کار خوبی انجام ندهد باید مرخصی بگیرد . مثلا اگر برگ مرخصی همراهتان باشد می توانید از چراغ قرمز هم عبور کنید چون در مرخصی هستید . البته مرخصی گرفتن رییس دولت برخلاف تحلیل های دیگران خیلی هم بد شگون نبود .راستش نمی دانم می شود این دو خبر را به هم ربط داد یا نه  که درست در لحظه ای که احمدی نژاد اعلام کرد برای اولین بار ظرف هشت سال گذشته یک روز مرخصی گرفت قیمت سکه و دلار در بازار سقوط کرد . ایشان اگر در طول دوران تصدی اش بر دولت بیش تر مرخصی میرفت و همان دور کاری می کرد فکر می کنم اقتصاد سر و سامانی می گرفت !و نیاز نبود من از شما و سیاستمداران عکاسی کنم  . دوربین را بردارم که اولین مشتری آمد . برمی گردم !