۱۳۸۸ اسفند ۲۲, شنبه

در شماره نوروزی سال هزار و سیصد و هشتاد و نه چلچراغ منتشر شد

فرهنگ پنچری
آپاراتی هستم . همان پنچرگیر خودمان . شغل آبا و اجدادی مان است . یک عمر همه مان با پنچری سروکار داشته ایم در طول تاریخ پدران یا درواقع نسل اندر نسل ما یا پنچر شده اند یا پنچرکرده اند یا پنچری دیگران را گرفته اند . زندگی ست دیگر . بالا و پایین دارد . حالا هم قرعه به نام من افتاده دکه ای بزنم این جا پنچری دیگران را تشخیص بدهم و پنچری شان را بگیرم . خدا را چه دیده اید شاید پنچر هم شدیم در این صفحه . به هر حال از این شماره در خدمتتان خواهم بود . به هر حال شغل ما هم مثل دیگر مشاغل کلمات کلیدی ای دارد که باید برایتان بعضی از آن ها را رمزگشایی کنم تا از هفته بعد در انتقال مطالب پنچرخانه دچار مشکل نشوم .
پنچر شدن : خالی شدن باد بر اثر عامل خارجی . پژمرده شدن . وا رفتن . شکست سیاسی عشقی اقتصادی
پنچر کردن : خالی کردن باد دیگران با اعمال زور . صدور بیانیه ، بخشنامه و گاهی استفاده از جسم سخت
باد : عامل اصلی پنچری . بعضی مواقع از برخی نقاط بعضی ها در می رود .
لگن آب : محل آزمایش نشتی باد . لگن را پر از آب کرده و مورد پنچر شده را در آن تست می کنند . لگن به هیچ یک از شخصیت های اقتصادی فرهنگی و سیاسی ارتباطی ندارد . پیکان سابق
تلمبه : از توضیح برخی واژه های 18+ معذوریم !
آش و لاش : لاستیک درب و داغان . کهنه . شبیه فردی که از دیدار با عوامل خودسر برگشته !
چسب : برطرف کننده پنچری به صورت موقت . حالت برخی سیاستمداران دسته 2 نسبت به سیاستمداران طراز یک
فرسوده : حالتی که به لاستیک یا شخص هنگام سر و کله زدن با عوامل بازدارنده دست می دهد .
شیشه خرده : یکی از عوامل پنچری . در برخی فرهنگ ها در احزاب علیا و سفلی به وفور یافت می شود .
لاستیک : جسم سخت با قابلیت کش آمدن . نان لواش در برخی محلات . آتش زدن آن در برخی شب های سال مجازات دارد . شخص با قابلیت پنچر شدن
تنظیم باد : میزان کردن باد جهت سرعت مناسب . جرح و تعدیل آثار توسط سردبیر دلسوز جهت جلوگیری از چپ شدن هرنوع خودرو و شخص