پدرم گفت : هاشمي رفسنجاني ازعدم اشتغال ناشنوايان انتقاد كرده । گفتم : الان كه خيلي هاشان سر كار هستند . اصلا در راس امور هستند . برادرم گفت : البته با وجود ايشان در مشاغل مهم و غير مهم آن چه به جايي نرسد فرياد است خانم بزرگ گفت : جوسازي نكند ايشان . خود اين آقا يكي از اركان ناشنوايي است . اين همه مي گويند فرزندانت فلان و بهمان انگار نه انگار . پدرم گفت : ديگر دارند خودش را مي گويند كم كم . منتها از اين جا رانده از آن جا مانده شده نمي داند كجا دخيل ببندد . مادرم گفت : اسم دخيل نياوريد كه مادربزرگ ناراحت مي شود . چون براي دخيل بستن پارچه سبز لازم است ايشان كهير مي زند . همسرم گفت : در خانه دخيل ببنديم كه ديگر عيبي ندارد ؟ مگر فرمانده نيروي انتظامي نگفته پليس كاري ندارد مردم در خفا چه مي كنند ؟ همسر برادرم گفت : يعني هركار كرديم در خفا بكنيم ؟ صداي يك روح لباس شخصي آمد : آي ي ي ي در خفا حالي مي دهد كه نگو . برادرم گفت : گهي زين به پشت و گهي پشت به زين . مي رسد نوبت ما هم كه شما را ببريم كهريزك . عمه خانم گفت : بس كنيد ديگر . مگر نگفتند طرح وحدت ملي ارائه شده ؟ مگر به اين حسين آقا اوباما مدال صلح ندادند ؟ ديگر اين حرفها را بگذاريد كنار . گفتم : اما اين سرلشگر فيروزآبادي كه رييس كل ستاد نيروهاي مسلح است گفته نمي توانيم وحدت ساختگي درست كنيم . پدرم گفت : دولت ساختگي كه شد حالا وحدت نمي شود ؟ همسرم گفت : واي كه رييس كل ستاد چه برازنده است براي ايشان . يعني رييس سه قوه ديگر ؟ ماشاالله يك تنه اندازه سه فرمانده نيرو بــُـعد دارند . پدرم گفت : اي بابا اين حرف ها را نزنيد . اينطور پيش برويم بايد يك تابلو بزنيم سر در خانه رويش بنويسيم شهريزك شعبه محفل شبانه . خانم بزرگ گفت : اين معاون فرهنگي ستاد كل نيروهاي مسلح مگر نگفت نبايد كهريزك را چماقي كرد بر سر پليس ؟ گفتم : اسم فرهنگ آورديد ياد كتاب جلال آل احمد افتادم . فرهنگ برهنگي و برهنگي فرهنگي . همه گفتند : خوب ؟ گفتم : هيچي . فقط خواستم بدانم چه كساني الان فرهنگ برهنگي دارند و چه كساني دچار برهنگي فرهنگي شده اند؟ صداي يك روح ناشناس لباس شخصي گفت : اصغري لو رفتيم .