۱۳۸۸ مرداد ۸, پنجشنبه

رولت روسی - اعتمادملی پنجم امردادماه هشتاد و هشت


مادربزرگ دل خوشي از حضور پدربزرگ چيني درخانه ندارد. به ما البته چيزي نمي‌گويد اما شنيده‌ايم کميته بحران تشکيل داده با ارواح لباس شخصي و براي مقابله با پدربزرگ چيني مذاکراتي با آنها داشته تا پدربزرگ را به خروج از سيستم تشويق کند. پدربزرگ چيني اما با ديدن وسايل خانه احساس خوبي پيدا کرده و خانه را با چين يکي گرفته است. به فارسي دست و پا شکسته مي‌گويد: در چين چنين چيني نيست. کالا... کالا... همسرم مي‌پرسد: چين با کدام کشورها همسايه است؟ کره شمالي؟ قرقيزستان؟ پدرم مي‌گويد: اين انتخابات قرقيزستان هم که تو زرد از آب درآمد. مخالفان دولت اعلام کرده‌اند به سلامت انتخابات رياست‌جمهوري آن کشور اعتراض دارند و دولت را به رسميت نمي‌شناسند. برادرم مي‌پرسد: در قرقيزستان کالاي چيني زيادتر است يا روسي؟ همسرم مي‌گويد: اگر مثل ايران باشد خرده‌ريزها را از چين مي‌آورند و تکنولوژي‌هاي بزرگ را از رفقاي روس مي‌گيرند حتما. پسرخاله‌ام مي‌گويد: اين رفقاي روس کاري کرده‌اند که بايد از اين به بعد به جاي قطار وحشت بگوييم برويم سوار هواپيماي وحشت بشويم. انگار خطر به توپ بسته شدن از سوار شدن به هواپيماي روسي کمتر است. پدربزرگ چيني مي‌گويد: توپ روسي؟ گفتم: پدربزرگ انگار به تاريخ قاجار علاقه‌مندي‌ها؟ شما در چين چيزي در مورد قهوه قجري شنيده‌اي؟ پدربزرگ چيني‌مان گفت: آها. قجر قهوه؟ چيني‌اش را مي‌سازيم. همسرم گفت: همين يکي را کم داشتيم در اين کشور. برادرم گفت: اين را هم ديگر کم نداريم. مديرعامل هما گفته 400 هواپيماي جديد خريده‌اند که اکثر آنها روسي است. مادربزرگ گفت: منظور؟ برادرم گفت: هيچي. مثل رولت روسي است. با هر پرواز ممکن است بروي سفر آخرت و همينش هيجان دارد. گفتم: چطور است در هواپيماهاي روسي خريداري شده به جاي شکلات حلوا سرو کنند اول پرواز و به جاي فرم نظرسنجي، فرم وصيتنامه بگذارند توي کيسه صندلي‌ها. نمي‌دانم مادربزرگ چطور نمونه فرم وصيتنامه را آماده داشت که فوري آن را گذاشت جلوي من براي امضا. فعلا مشغول چانه زني هستم با ايشان ببينم امکانش هست زنده بمانم. از پشت سر البته مي‌بينم پدربزرگ چيني گربه مشهور ما را دارد با گربه چيني عوض مي‌کند. از اين اوضاع که راحت شديم برمي‌گردانيمش. خيالتان راحت!

هیچ نظری موجود نیست: