۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۸, شنبه

طنزیف افکار عمومی - روزنامه قانون 28-2-1392


آداب مرخصی گرفتن

ghanoondaily.ir
در سوئد : مرخصی بگیرم که چه بشود ؟ همه اش در مرخصی ام دیگر . استرس اگر داری کمی وارد کن !  آدرنالین خونم افتاده . بجنب . پلیز مستر .  پلیز .
در آمریکا : مردی که از محل کارش مرخصی گرفته بود به آن جا برگشته و مدیر و همکارانش را با اسلحه ای که از بازار خریده بود به رگبار بست
در پاکستان : مرخصی گرفتم رفتم هفت جا را با بمب ترکاندم  و برگشتم سر کار .
در امارات : آخیش بالاخره مرخصی گرفتم حالا می توانم ویزای ایران  بگیرم به جزیره ابوموسی یا یکی از تنب ها سفر کنم . فقط حواسم باشد عکس حضورم در جزایر ایرانی در شبکه های اجتماعی مجازی لو نرود .
در روسیه : امروز سردبیر به ما مرخصی اجباری داد . حتما قرار است کسی در روزنامه  کشته شود . خدا زیادش کند
در هندوستان : نه گاوها به ما مرخصی می دهند نه ما به گاوها
در ونزوئلا : مرخصی ام تمام شد و رییس جمهور مادورو هنوز مشغول نطق است
در بلژیک : از محل کارم مرخصی گرفتم تا در تجمع مخالفت با امکان اخذ مرخصی شرکت کنم
در کره شمالی : مرخصی چیست ؟ مرخصی را می خورند ؟ مفسده برانگیز است ؟ ضد سیاست های خورشید کیم ایل است ؟ اگر گرفتنی است که ما حق گرفتن چیزی را نداریم . اگر دادنی است بدهیم خدمتتان
در فرانسه :  ما مرخصی نمی گیریم سوسول بازی است . ما اعتصاب می کنیم . دورکاری نه ها ! اعتصاب
یک کارمند در ایران : مرخصی خیلی خوب است . برای تنظیم دخل و خرج آدم عیالوار بهترین راه حل است . مرخصی می گیری . با حقوق . بعد هم می روی با ماشین مسافرکشی . اگر ماشین اداره باشد که چه بهتر . مرخصی خیلی مفید است . اقتصاد خانواده ی ما روی مرخصی ها و جیم شدن های من می چرخد
یک کارمند در استرالیا : این حق من است مرخصی بگیرم بروم در تظاهرات گسترده علیه خشونت های اعمال شده ضد مسلمانان در برمه یا میانمار یا هر اسمی که دارد شرکت کنم . مرخصی حق مسلم ماست
یک کارگر در چین : این جا مرخصی نمی دهند اما مرخص چرا . در صدم ثانیه آدم را مرخص می کنند . یک نفر دیگر می گذارند جاش
یک سوسیالیست در یک جای دنیا : وقتی طبقه کارگر از پول کافی جهت سفر به شمال کشور ( در همه دنیا شمال کشورش جای گردشگری است . توضیح مترجم ) برخوردار نیست و باید بنشیند مزخرفات تلویزیون را نگاه کند ( برنامه های تلویزیونی دنیا اگر همه شبیه به هم هستند تقصیر من نیست ) همان بهتر اربابان طبقه پرولتاریا از دادن مرخصی به او طفره بروند که زبانش همیشه دراز باشد
یک مقام دولتی در ایران : مرخصی را که گرفتی از هفت دولت آزادی . البته ما خودمان دولتی محبوب و آزادی هستیم . اما وقتی مرخصی می گیریم دیگر کسی جلودارمان نیست . بهار را حمایت می کنیم . اسفند و اسفندیاران را پشتیبانی می کنیم .
مدیرعامل یک سازمان بزرگ در ایران : مرخصی مگر حق تان نیست ؟ پس من چرا باید مرخصی بدهم ؟ حق تان را می دهند یا می گیرید ؟ اگر کسی حق شما را می دهد من هم مرخصی می دهم . اگر عرضه نداری حق ات را بگیری مرخصی هم نمی دهم . مرخصی هم مثل حق گرفتنی است نه دادنی . این را توی گوش مبارک فرو کن !
یک دانش آموز در ایران : عمو . . .  می خوام برم کلاس زبان ثبت نام کنم . مرخصی می گیری بیایی ؟ دیگه بزرگ شدم ؟ چی ؟ خودم تنها برم ؟ چطور اون آقا مشایی خودش تنها نرفت ثبت نام کنه ؟ چرا هیس ؟!
یک شعار فولکولوریک : عدسی فردا مرخصی . . .  جای  کلمه فردا واژه یک ماه دیگر و جای واژه عدسی فرد مورد نظر را بگذارید
یک کارمند به مدیر بخش : چی ؟ مرخصی ام را امضا نمی کنی ؟ بگم ؟ بگم ؟ 

هیچ نظری موجود نیست: