یکی از تکنیک های عکاسی چهره این است که شما سوژه ی عکاسی
را به گفتن واژه هلو دعوت کنید تا لب های سوژه ی عکس غنچه شود . اما نمی دانم چرا
این آقای لنکرانی که آمده بود برای تبلیغات انتخاباتی اش عکس بگیرد تا گفتم بگو
هلو آتلیه را گذاشت روی سرش و رفت . آقای جوانفکر که تو اتاق انتظار نشسته بود گفت
نباید این طور بهش می گفتی . گفتم : شما امرتان را بفرمایید . گفت : عکس پرسنلی می
خواهم . گفتم : شما از زندان مرخصی گرفته اید که بیایید ثبت نام کنید ؟این روزها
چرا این واژه ی مرخصی دست از سرمان بر نمی دارد ؟ گفت : من که نمی خواهم رییس
جمهور شوم .فقط می خواستم انصراف بدهم چون کلاس دارد . گفتم قبلا رییس دولت بودن کلاس
داشت نه رد صلاحیت شدن و انصراف . جواب داد : سرخوشی ها . با این میراثی که این
دولت برای دولت بعدی می گذارد روزی شصت ساعت هم کار کنی باز کم است . کی حوصله اش
را دارد . البته احمدی نژاد حوصله دارد. حیف که نمی گذارند چهارسال دیگر . . . با
تعجب گفتم :روزی شصت ساعت کار می کرد ؟ گفت: شاید هم شصت و سه ساعت . اسنادش هم موجوده. صدای زیری آرام گفت :چند
ساعت جبرانی لازمه ؟نمی دانم صدای کی بود . خیالاتی نشده ام ها اما پرتره ی آقاجان
می خندید . جوانفکر روبروی دوربین که نشست من عطسه کردم گفتم : بهار شد و دوباره حساسیت من
برگشت . به این هامی گویی بهار شاکی میشوند به آن ها می گویی هلو به تریج قباشان
برمی خورد . تاریکخانه را گذاشت روی سرش . یک شبحی در تاریکخانه داریم که می گویند
منسوب به جد بزرگ مان فریدون خان عکاس باشی است . وقتی صدا بیش از حد زیاد شود گوش
شبح ما چون سنگین است تازه جم می خورد و
فکر می کند کسی صدایش کرده . بعد تازه وول می خورد و باعث می شود برخی اشیا و
لوازم ما در تاریکخانه جابجا شود و صدا بدهد . چشمتان روز بد نبیند . آقای جوانفکر
که صدا را در تاریکخانه شنید ترسید و گفت شما هم بله ؟ گفتم : چی چی بله ؟ همین
طور که فرار می کرد گفت شما هم رمال و جن گیر دارید ؟ فکر می کردم این فقط در حریم
برخی سیاسیون اتفاق می افتد . صدای شبح جدمان را شنیدم که می گفت : شش دانگ این جا
مال من است . کی جرات کرده پا در حریم ما بگذارد ؟ کلمه ی حریم را شنیده فیلش یاد
هندوستان کرده . تقصیر سرایدار این جاست که شب ها حریم سلطان می بیند . درستش می
کنم . می بینیم !
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر