۱۳۸۸ بهمن ۲۹, پنجشنبه

زندگی پنج ستاره - در روزنامه بهار بیست و هشت بهمن ماه هشتاد و هشت چاپ شد











عمه خانم گفت : خدا را شکر نامزد معترض به نتیجه انتخابات هم بازداشت شد । مادرم پرسید : جدی ؟ کی ؟ خانم بزرگ گفت : خیلی هم دیر بوده . اینهمه زمان گذشته تازه عدلیه یادش افتاده باید برخورد کند با این ها ؟ پدرم گفت : نخیر . نامزد معترض سریلانکایی بازداشت شده . چه ربطی به ما دارد ؟ مادربزرگ گفت : آهان . . . دیدی حالا ما چقدر تساهل و تسامح داریم که بازداشت نکرده ایم شان ؟ صدای یک روح خودسر گفت : وزیر ارشاد اصلاحات هم تساهلش زیاد بود شما بپا مثل اون نفتی نشی ! مادربزرگ که از برخورد روح خودسر برآشفته بود گفت : نخیر شما به کار خودتان بپرداز . صدای روح خودسر در هیاهوی یک خانم پا به سن گذاشته و پدربزرگ چینی که خانه را گذاشته بودند روی سرشان گم شد . مادرم پرسید : چرا خانه را گذاشته اید روی سرتان ؟ خانم پا به سن گذاشته گفت : از این شازده بپرسید . مرا به زور سوار ماشینش کرده آورده این جا . همسرم پرسید : پدربزرگ چرا این کار را کردید ؟ پدربزرگ گفت : هووو می سائومینگ . یعنی تقصیر من نیست . شهردار تهران مگر نگفته رانندگان خودروهای تک سرنشین خودخواه هستند ؟ من هم دیدم این خانم را سر راه برسانم بد نیست . بدکاری کردم ؟ گفتم : کاش رییس هواپیمایی هم همچین چیزی می گفت که شما سر راهتان به این ور آن ور دنیا ما را هم با خود می بردید که عدم خودخواهی تان را اثبات کرده باشید . عمه خانم گفت : قربونت برم با این آقای مشایی هم می شود بروی سفر ها . ماشاءالله یک سور به مارکوپولو زده از بس می رود سفر . گفتم : نخیر . سفرهای مشایی به مذاق ما خوش نمی آید . من مثل همین پسرخاله ام باید یک سفر بروم ارمنستانی جایی . خانم بزرگ فریاد زد : آخر کار خودش را کرد ؟ از ارث محرومش می کنم . با کدام تور رفته بدهم مجوز آژانسش را باطل کنند ؟ مگر سازمان میراث فرهنگی و گردشگری نگفته بود تو این روزها حق ندارند احدالناسی را ببرند بلاد کفر ؟ همسرم گفت : چطور ؟ به خاطر این که مراسم شان اسلامی نیست یا لباس شان یا غذایشان ؟ برادرم گفت : این ها که نباید ملاک شان باشد . مگر همین آقای مشایی نگفته " لباس لباس است . لباس اسلامی که نداریم . غذا هم غذاست و غذای اسلامی نداریم همه غذاها اسلامی ست " . گفتم : پس ممکن است هتل شان مورد داشته . شاید چون پنج ستاره نبوده هتل گفته اند سفر را تحریم کنند. پدرم گفت : نخیر . دلیلش فقط این بوده که معاون گردشگری سازمان گفته شئونات کشور از هر چیز دیگری مهم تر است و لغو سفر هرگز مخل آزادی افراد نیست . بعدش هم هتل های پنج ستاره دیگر برو و بیایی ندارند که . همین چند روز پیش خواندم یک زن سعودی به دلیل نیش پشه از یک هتل پنج ستاره شکایت کرده . همسرم پرسید : یعنی شکایت این خانم به جایی می رسد ؟ صدای روح چرچیل آمد که اگر به نتیجه نرسید شما از پول غرامت جنگ جهانی دوم غرامت بنده خدا را بپردازید . و ادامه داد : راستی رفیق استالین قایم نشو . این ها درس تاریخ را دستکاری می کنند به من مربوط نیست بخشی از این غرامت درخواستی ایرانی ها بیخ ریش سرکار است ها . صدایی با زبان روسی چیزی گفت . بین اهالی محفل اختلاف است که این صدای استالین بود یا پوتین . نتیجه اش اما یکی است . خوب شرمنده . رویمان نمی شود بگوییم چه شنیدیم .

۱ نظر:

بازباران... گفت...

سلام
صدای روسها این روزها از همه جا به گوش می رسد، واضح واضح...