۱۳۸۸ مرداد ۱۱, یکشنبه

خانه سالمندان کهریزک - در اعتمادملی ده امردادماه هشتاد و هشت چاپ شد


[... ] يک دقيقه سکوت اول اين نوشته به دليل نقص فني بوده و علت ديگري ندارد. تا مادرم خانم بزرگ را برده بود شاه‌عبدالعظيم، مادربزرگ طرح براندازي نرم را از صندوقچه‌اش بيرون آورد. بچه‌ها و نوه‌ها را دور خودش جمع کرد و گفت: شما از بس دنبال کار و بار خودتان هستيد وقت نمي‌کنيد به اين پيرمرد برسيد و با انگشت پدربزرگ چيني را نشان داد که روي صندلي چرخدارش نشسته بود و با آنکه به ظاهر فارسي نمي‌فهميد براق شده بود ببيند مادربزرگ چه مي‌گويد. مادربزرگ ادامه داد: حرفم را خلاصه مي‌کنم. به نظرم بهتر است پدربزرگتان را ببريم خانه سالمندان کهريزک تحويل دهيم. چشمتان روز بد نبيند پيرمرد چنان به لرزه افتاد و تته‌پته مي‌کرد كه گويي دنيا آوار شده روي سرش. مادربزرگ گفت: کهريزک جاي دلبازي‌ست و خوب ازش پذيرايي مي‌کنند. پدربزرگ گفت: جوونگ مينگ اوستي مايا. يعني اولا کهريزک جاي پيرمردها نيست و جوانان را مي‌برند آنجا. بعد هم ايزو ندارد. سوم اينکه پرسنلش لباس سازماني نمي‌پوشند و لباس‌شخصي‌اند. غريو ارواح لباس شخصي بلند شد. مادربزرگ گفت: ايزو هم مي‌گيرد به زودي. چاره‌اي نداريد و به پدرم گفت: ببريدش. پدربزرگ که دو قدم راه هم نمي‌توانست برود و تا حالا از روي صندلي چرخدارش پياده هم نشده بود ناگهان به طرفه العيني بلند شد دويد سمت در. مادربزرگ قبلا در را قفل کرده بود. رفت سمت پنجره ديد حفاظ دارد. مادربزرگ لبخند مي‌زد. پدربزرگ چيني به زبان شيرين فارسي گفت: حقوق بشر چه مي‌شود پس؟ مادربزرگ به پدرم گفت: مي‌گويند ده هزار چيني در اويغور ناپديد شده‌اند بود ده هزار و يکي ايراد دارد؟ پدربزرگ سعي کرد با تلفنش تماس بگيرد. گوشي‌اش آنتن نداشت. خواست اس‌ام‌اس بزند که برادرم گفت: قطع است. با دوربين تلفن همراهش از شرايط خانه فيلم گرفت بگذارد تو سايت يوتيوب. مادربزرگ گفت: خدا را شکر با همت برادران سختکوش، اين سايت‌هاي ناجور هم فيلتر شده. پدربزرگ دوباره گفت: فيلمتان را مي‌دهم شبکه بي‌بي‌سي. همه گفتند اه اه. وقتي دست و پايش را مي‌گرفتيم داد مي‌زد. کهريزک نه. که در خانه باز شد و خانم بزرگ و مادرم وارد شدند. خانم بزرگ داشت مي‌گفت: مي‌گويم برويم شاه‌عبدالعظيم برديمان بهشت‌زهرا؟ واه واه چه شلوغ... يکهو ديد پدربزرگ چيني در دستان ماست. قبل از اينکه چيزي بگويد مادربزرگ گفت: خوب شد آمديد. اينها مي‌خواستند پيرمرد را تحويل کهريزک دهند. بدن خانم بزرگ کهير زد. پدربزرگ چيني هم دخالت مادربزرگ را تکذيب کرده! بايد فرار مغزها کنيم اگر مننژيت مثل جسم سخت کله‌مان را هدف نگرفته باشد.

هیچ نظری موجود نیست: