۱۳۸۸ آبان ۱۲, سه‌شنبه

سردبير را خدا آزاد كرد . ( تيتري شبيه تيتر آزادي خرمشهر )















سردبير را خدا آزاد كرد . ( تيتري شبيه تيتر آزادي خرمشهر )

تولد سياسي من


اگر مدتهاست از ما خبري نبود به اين علت بود كه همه ما در سوراخي قايم شده بوديم । چرا ؟ چون هركداممان خودرو داريم ديگر । حتما مي پرسيد اين كه نشد دليل ما هم مي گوييم مي شود خوب هم مي شود . اولا اينكه هر ايراني يك خودرو داشته باشد طرحي شاهنشاهي و طاغوتي بوده كه آن خدا بيامرز هويدا علم كرده بود . تا همين جايش ما محكوم . بعدش هم وقتي ماشين را مي بريم بيرون خداي نكرده از چراغ قرمزي رد مي شويم يا بد مي پيچيم يا هر خبط و خطاي ديگري خوب در ترافيك اخلال كرده ايم ديگر . كرده ايم كه كرده ايم ؟ نخير . نفرماييد همين چريك پير بهزاد خان نبوي كه عامل فرار بني صدر از كشور بود در ترافيك اخلال كرد بازداشت و محاكمه شد . فكر كرديد به همين سادگي ست ؟ مادربزرگ خودش رفته ليست خلافي هاي ما را از پليس + 10 گرفته داده به ماموران امنيتي . حالا كلي پيغام پسغام داده ايم به مادربزرگ امان نامه گرفته ايم برگشتيم سر محفل شبانه مان وگرنه . . . همين كه پامان را هم گذاشتيم توي خانه خانم بزرگ گفت : تو كي اين دلارهات را مي دهند ؟ پرسيدم كدام دلارها ؟ مادربزرگ گفت : خودت را به كوچه علي چپ نزن . عمه خانم گفت : مي بينيد اين چپ از ابتداي تاريخ توي چشم بقيه بوده . علي چپ هاي تاريخ همه بد بوده اند مگر راست شوند . برادرم گفت : ماشاالله اكثر مواقع كه راست هستند در خدمت ما . راست كردنشان سه ثانيه بيش تر طول نمي كشد كه . گفتم : مي گذاري بفهمم منظورشان كدام دلارهاست ؟ پدرم گفت : هنوز نفهميدي منظورش چمدان دلار اهدايي آمريكا و انگليس است ؟ خانم بزرگ گفت : بله . نگو نه ها . همين سردبيرتان چي بود اسمش شيرواني بود بجنوردي بود چي بود . . . همسرم گفت : قوچاني . خانم بزرگ گفت : همان قوچاني . مگر نه اينكه وثيقه دويست ميليوني گذاشته آمده بيرون ؟ از روزنامه نگاري درآمد داشته يا بخشي از دلارهاي چمدان را به او داده اند ؟ گفتم : نخير بنده خدا پول و چمدانش كجا بود ؟ اين ور آن ور زده اند براي جور كردن سند خانه كه آن هم به زور به دويست ميليون رسيد . مادربزرگ گفت : خوب ديگه وقتي تلاش هاي تيم دولت نتيجه مي دهد و قيمت مسكن ارزان مي شود همين است ديگر . همسرم گفت : پس به اين خاطر دولت نرخ مسكن را كاهش داده كه زندانيان سياسي ديگر توان پرداخت وثيقه را نداشته باشند ؟ مادرم گفت : تازه وزير مسكن گفته تلاش مي كنيم قيمت زمين به صفر برسد . پدربزرگ چيني گفت : ژي مانگ تسه . يعني بدون واردات ؟ حاشا و كلا . حالا اين حاشا و كلا در زبان چيني چه معنا مي دهد ما نفهميديم . عمه خانم گفت : يعني چي ؟ زمين وارد كنيم از چين ؟ زمين هاي Made in china ؟ برادرم گفت : چه شود ديگر . مي شود رژيم صهيونيستي چين كه آن وقت ؟ پدرم گفت : اتفاقا قرار است در همين راستا مديريت يك هتل در شيراز را واگذار كنند به يك شركت چيني يا ترك . گفتم : پس مقدمه اش را چيده اند . اي ناقلاها . برادرم گفت : همين ديگر . اين كارها را مي كنند كه آن ماجراي چند سال پيش افتتاح فرودگاه امام پيش مي آيد ديگر . كه ترك ها را سپاه بيرون كرد . همين جوري مسائل امنيتي مي شود . مادرم گفت : پس چرا روس ها را از بوشهر . . . عمه خانم پريد وسط حرفش كه حالا ترك ها فرودگاه را كنترل مي كردند چه مي شد ؟ برادرم گفت : حتما در ترافيك هوايي اختلال ايجاد مي كردند . اسم ترافيك و اختلال كه آمد روح لباس شخصي حاضر در محل با برگ جلب و جريمه و باتوم چيني ظاهر شد . خدا ختم به خير كنيد . براي محفل شبانه ما دعا كنيد . فعلا اولين گوشزد را به بنده كرده جناب روح كه مواظب تردد و ترافيك در روز تولدم باشم . اين هم كه روز 13 آبان به دنيا بيايي مصيبتي شده انگار . پناه بر خدا كه تولدمان هم سياسي شد .




۱ نظر:

ناشناس گفت...

tavalodet mobarak bashe raees